Total Pageviews

Tuesday, February 1, 2011

شر بود قدمهای تو آخوند که میهن به عزا شد//از نحسی عمامه تو خون به جگر شد



افسوس که دینم به دم شیخ، فنا شد// آن مذهب جاوید، خراب از نی ما شد
ملا که خریدار قصور از سردین شد //بازار نبی سرد، ز احوال عبا شد
بنگر که زمستان به بهار آمد و دی شد//بر گلشن و باغ وطنم ناله ز دل شد
شر بود قدمهای تو آخوند که میهن به عزا شد//از نحسی عمامه تو خون به جگر شد
بهمن که به اشک همگان، جشن بپا شد//عیدی که خدا داد چه قحطی زسما شد
از رای ولی امر، صدا خبری شد//خیزید، ریاست به سرای خرکی شد
پالان خرش افتد و خورشید سیه شد//طالع ز خمیرش برود زآنکه ضرر شد
نفرین شده گانند، ز بس ظلم و ستم شد// مهلت بزدودست خدا، لعنت حق شد
تبریک به ملت که افق، نهی قبا شد//تقویم نگارید که خودکامه فنا شد
این شعر یکی ازسروده کاظمینی بروجردی در زندان است 

No comments:

Post a Comment